تماس کارگران روز مزد بومی ماهشهر/ غمگین ترین آهنگ این روزها
✍مجتبی حیدری کیا
این روزها زنگ تلفن همراهم شاید غمگین ترین آهنگی باشد که در عمرم شنیده ام زنگی که می تواند حامل خبرهای خوب هم باشد ولی نمی دانم چرا این روزها استرس زنگ تلفنم آزارم می دهد
مگر دل انسان از سنگ باشد که بغض و گریه هم نوع و همشهری خود را از پشت گوشی تلفنش بشنود و دلش نلرزد همشهری که سالهاست درد ورنج ومشقت را تحمل کرده است تا شاید آینده ای برای خود و خانواده اش فراهم کند
معمولا آدمها تا فشار مضاعفی را بر خود و زندگیشان احساس نکنند بغضشان نمی ترکد وبه گریه نمی افتند نگرانی از آینده شغلی ابهام در آینده خانوادگی دست به دست هم داده که تعدادی از کارگران رنجدیده ما تعادل روحی خود را از دست داده وفریادشان را با بغض وگریه از طریق رسانه به گوش افکار عمومی برسانند
این روزها بیشترین زنگ های تلفنم از طرف کارگران روز مزد و پروژه ای منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی بندرماهشهر است که آغاز صحبتشان را با بغض و پایان آن با صدای بلند گریه همراه است کسانی که سالها وقت و جوانی خود را به امید آینده استخدام و تبدیل وضعیت در صنایع پتروشیمی در سرما و گرما پشت درب اداره کار و شرکت ها صرف کرده اند و اکنون وهر روز با اخبار نا امیدکننده گوناگون استخدام نور چشمی ها توسط مسئولین و مدیران مواجه می شوند
کاش هیچوقت رسانه ای نبودم تا شاهد بغض وگریه هشهریانم باشم کاش هیچوقت به مقوله مشکلات کارگران ورود نمی کردم واین همه غم وغصه بر دلم نمی نشست
کاش شرایطی فراهم بود که این عزیزان مستقیم می توانستند راحت و بدون دغدغه مشکلات کاری و زندگی خود را برای مسئولین،مدیران و نمایندگان مجلس تعریف کنند حداقل خوبی آن این است که کسانی که وجدان را تنها محکمه می دانند همچون ما غصه دار می شدند
حضرات مسئول و نماینده بندر ماهشهر برای یک لحظه هم شده خانواده خود را جای کارگران روز مزد و پروژه ای قرار دهید و فکری اساسی برایشان بکنید.